مسافر

اکنون کارم سفر است

مسافری تنهایم

که در زیرکوله باری سنگین پشتم خم شده

واستخوانهایم به درد امده است

ومی روم وراه طولانی لحظه ها

در پیش رویم تا افق کشیده شده است...

نظرات 9 + ارسال نظر
حامد دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:53 ق.ظ http://joojetighi.blogsky.com

سلام مصطفی جان
زیبا بود
به من سر بزن و نظرت وبگو

سلام حامد خیلی قشنگ بود امیدوارم پیشرفت کنی و توسعش بهدی

مریم دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:12 ب.ظ

سلام خیلی جالبه امیدوارم موفق باشید

سلام خیلی ممنونم که نظر دادین مرسی

ساناز دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:26 ب.ظ

سلام مصطفی جان واقعا عالی بود

عسل سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:51 ب.ظ http://ssevenn.blogsky.com

سلام ...ممنون به خاطر نظرت. ..در ضمن من به روزم منتظر حضور سبزت

آرزو سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:42 ب.ظ http://www.a4r.persianblog.com

سلام بر دوست عزیزم.خوبی...خوش میگذره مسافر؟امیدوارم که این راه طولانی فرجام خوبی برات داشته باشه!...//*موفق باشی*//

سلام
ممنونم که نظر دادین باییییییییییییییییییی

Robert Bob Morane پنج‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:01 ق.ظ

سلام..اینها رو به ژینوی بی وفا بگو که خودش خوب می دونه باهام چکار کرد..اگه یکیتون یه روزی دیدینش بهش بگین : چرا از من گذشتی بی تفاوت؟نه انگار عشقی بود نه روزگاری...نه انگار که زمستون نه بهاری...چطور دلت اومد تنهام بذاری...؟

سلام دوست عزیز خیلی ممنونم که به این زیبای احساست خوده تو بیان کردی خیلی خوشهال میشم اگه دوباره به من سر بزنی مرسی بای

مهران شنبه 5 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:52 ب.ظ http://bmb.blogsky.com

سلام خوبی خیلی قشنگه موفق باشی باییی

غریبه دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:50 ق.ظ http://banouye-sib.blogsky.com

سلام

زیبا سخن گفتی

زیبا تر نگاه کردی
زیبا هم زندگی کنی عزیز

ممنونم به من سر زدی

سمیه چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:25 ق.ظ

84/9/14
من از این ثانیه ها ما یوسم
و اتاقی که در ان محبوسم
شب تاریک و اتاقی خالی
همه جا پر شده از افسوسم
دلم از ناحیه ی عشق گرفت
به خدا بعد تو من می پوسم
به امیدی که تو می ایی من
همه شب عکس تو را می بوسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد